معلمان در تعلیم و تربیت دانش آموزان و دانشجویان نقشی کلیدی دارند.
برخلاف اسم آموزش و پرورش متاسفانه از پرورش فاصله معنا داری گرفته ایم.
نقش معلم را در داستان زیر می توانید به خوبی لمس کنید.
در مراسم عروسی پیرمردی در گوشه سالن تنها نشسته بود که داماد پیشش رفت و گفت:
سلام استاد آیا من را میشناسید؟
معلم بازنشسته جواب داد: خیر عزیزم
داماد خود را معرفی کرد و گفت: چطور میشود که من را فراموش کرده باشید؟
سالها قبل وقتی دانش آموزتان بودم ساعت یکی از بچهها گم شد و شما گفتیدکه باید وسایل همه دانشآموزان را بگردید.
من که ساعت را برداشته بودم از ترس و خجالت شرمگین بودم اما شما گفتید که همه کیف ها را گوشه ای از کلاس بگذاریم و کلاس را ترک کنیم.
پس از ساعتی از کلاس خارج شدید، با اینکه ساعت را در کیفم پیدا کردید اما هیچ وقت کسی موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و آبروی من را حفظ کردید.
استاد گفت:
باز هم شما را نشناختم!
ولی داستانی را که گفتی به یاد دارم
من کیف ها را نمیشناختم و دوست هم نداشتم بشناسم.
🔸همیشه رفتار و عکس العمل معلمان در بزنگاهها دانشآموزان را آموزش میدهد.
گاهی یک پند و اندرز خوب که از درون کتابی به دل ما می نشنید نقش معلم و استاد را برای ما ایفا می کند، از کنار داستان ها ساده عبور نکنیم.